دکتر حسن روحانی
۱۴۰۲/۰۲/۱۹ ۱۸:۰۹:۵۴

‌گفت‌وگو با علی جنتی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت یازدهم

برای دفن شجریان دکتر روحانی دستور داد

دکتر حسن روحانی

ترجیح می‏‌دادید که در دولت روحانی وزیر ارشاد باشید یا وزیر کشور؟

ترجیح من این بود که به یک وزارتخانه دیگر می‏‌رفتم، وزارت کشور را بیشتر در نظر داشتم، از این جهت که معاون سیاسی وزارت کشور بودم و در دو استان هم قبلا استاندار بودم و سیستم را می‏‌شناختم.

‌و درگیری‏‌های این حوزه هم شما را نگران می‏‌کرد.

در ارشاد می‏‌دانستم که دیدگاه‏‌های متضادی وجود دارد.

‌توصیه آقای جنتی چطور؟ در آن زمان گفته بودید توصیه پدرتان قبول مسئولیت وزارتخانه دیگری بود.

نظر ایشان این بود که تو در وزارت ارشاد مورد هجوم برخی از علما و متدینین قرار می‏‌گیری. از طرفی من قبلا حدود ۶ سال معاون بین‏‌الملل ارشاد و قائم‏‌مقام سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بودم و غیر از آقای لاریجانی با آقای میرسلیم و یک سال هم با آقای مهاجرانی همکاری داشتم و مشکلات آن وزارتخانه را می‌شناختم.

‌شما در سازمان فرهنگ و ارتباطات بودید؟

من قائم‏‌مقام سازمان بودم، یعنی زمانی که معاونت بین‌‏الملل به سازمان تبدیل شد، آقای تسخیری رئیس سازمان شد و من قائم‏‌مقام ایشان بودم، اما در تمام جلسات شورای معاونین وزارتخانه شرکت می‏‌کردم.

‌خاطرم هست مدیرمسئول مجله «نامه فرهنگ» هم بودید.

بله. زمانی که معاون بین‏‌الملل بودم در مجله «نامه فرهنگ» هم فعالیت داشتم. آقای دکتر رضا داوری سردبیر مجله بود. تا ابتدای مهر ۷۷ زمان آقای مهاجرانی هم در ارشاد بودم و در جلسات شرکت می‏‌کردم. نکته عمده‏‌ای که وجود دارد این است که در خصوص فرهنگ دو جریان در کشور وجود دارد که این دو جریان کاملاً نقطه مقابل هم هستند، هر دو جریان هم فوق‏‌العاده قوی هستند و طرفداران خاص خود را دارند. یک جریان، جریان انقباضی است و دیگری جریان انبساطی. یعنی یک جریان در کشور وجود دارد که معتقد است چون الان حکومت اسلامی تشکیل دادیم، حکومت اسلامی باید حاکمیت کند و برای حاکمیت باید دیدگاه‏‌های ایدئولوژیک خودش را اعمال کند و برای اعمال این دیدگاه هر دیدگاه دیگری که مغایر آن هست باید حذف شود و نباید به آن اجازه پیشروی بدهیم. در بحث کتاب معتقد است باید همه کتاب‏‌ها را به خوبی بررسی کنیم، جاهایی که با دیدگاه‏‌های ایدئولوژیک‏‌مان مغایرت دارد نباید اجازه بدهیم منتشر شود. زمانی که من به وزارت ارشاد رفتم تعداد زیادی کتاب به دلایل مختلف توقیف شده بود و آن‏ها را کنار گذاشته بودند. در موضوع فیلم‏‌های سینمایی معتقدند که ما باید آنجا هم اعمال حاکمیت کنیم و نقطه‏‌نظرهایی را براساس آنچه ارزش‏‌های دینی و انقلابی می‏‌دانیم اعمال کنیم، لذا آنجا چه در تصویب ساخت برنامه‏‌ها و فیلمنامه‌‏ها سانسور به خوبی اعمال می‏‌شد و هم در مجوز پخش، یعنی پس از ساخت در مجوز پخش هم دخالت می‏‌کردند که چه بخش‏‌هایی حذف شود. در بحث تئاتر و موسیقی هم به همین ترتیب بود که همه شعرهای موسیقی و آهنگ‏‌ها باید کاملا کنترل شود که به یک آلبوم مجوز بدهند یا خیر و همین‌طور در سایر مسائل. خب باید نام این دیدگاه را دیدگاه انقباضی گذاشت؛ این جریان که شاید عنوان دیگری هم می‏‌توان برای آن جعل کرد و به آن عنوان محافظه‏‌کاری و حفظ وضع موجود را داد، با هر پدیده نویی مخالفت می‏‌کند. این همان جریانی است که یک روزی با ورود دوربین ویدئو به کشور مخالفت می‏‌کرد، خرید دوربین قاچاق بود. با دستگاه ویدئو و در مرحله‏‌ای با فکس مخالفت می‏‌کرد.

من خاطرم هست استاندار خراسان بودم، برای اولین بار در دوره وزارت آقای غرضی تعدادی فکس خریداری کردند و گفتند فقط در اتاق وزرا و استانداران بگذارند. برای ما که خریداری کردیم و فرستادند، نامه‌‏ای هم کنار آن داده بودند که این دستگاه فقط در اتاق استاندار باشد، کسی دیگر به آن دسترسی نداشته باشد! و حرف‏‌هایی که اگر الان بشنویم خنده‌‏دار است. هرچه پیش رفتیم این جریان در رابطه با ماهواره هم همین موضع را در پیش گرفت. زمان آقای لاریجانی یعنی سال ۷۱ که در ارشاد بود، بحث ممنوعیت استفاده از دیش ماهواره در مجلس مطرح شد، آن زمان آقای ضرغامی هم معاون پارلمانی ارشاد بود. در شورای معاونین مباحث بسیاری صورت گرفت که این کار غلط است و باید جلوی آن را گرفت و نباید اجازه داد چنین چیزی تصویب شود. ایشان جزو افراد موافق طرح ممنوعیت بود. حتی ما پیشنهاد کردیم که ۶ ماهه و آزمایشی تصویب شود ولی توجهی نشد.

‌موضع آقای لاریجانی چه بود؟

آقای لاریجانی هم این حرف را قبول داشت و همین موضع را داشت. اما ایشان کاری را راه‏‌اندازی کرد که اجازه داد ویدئوکلوپ‏‌ها، فیلم‏‌های مورد تأیید را عرضه کنند، خلاصه طرح تصویب شد و تا الان هم همین قانون اجرا می‏‌شود، در عمل هم نشان داد که طرح موفقی نبود و از این نمونه‏‌ها در مباحث حجاب و دیگر مسائل زیاد داریم. این جریان با هر نوع پدیده جدیدی مخالفت می‏‌کند. همین الان هم در مجلس فکر می‏‌کنند که باید جلوی اینستاگرام یا توئیتر را بگیرند و فیلتر کنند و با سایر شبکه‏‌ها مشکل دارند و قصد سانسور دارند. حتی مسئول بسیج طرحی داده برای نظارت بر فضای مجازی. خب این تفکر انقباضی بود. در طرف مقابل تفکر انبساطی و باز قرار داشت که معتقد است در مورد کتاب باید ضمن حفظ بعضی از خطوط قرمز مجوز انتشار کتاب داده شود. بالاخره افرادی که چنین تفکری دارند افراد مسلمان و معتقد به نظام هستند و تفکرشان کاملا ایدئولوژیک است، اما معتقدند که از سانسور کردن طَرفی نمی‏‌بندیم. باید اجازه بدهیم فردی مانند آقای سروش که کتابی می‏‌نویسد و با سلیقه ما نمی‏‌خواند به چاپ برسد، اما اگر می‏‌توانید کتابی بنویسید و مباحث او را رد کنید. افراد دیگری ممکن است در مباحث اجتماعی، فلسفی، اعتقادی و… حرف‏‌هایی داشته باشند، خب می‌‏توانند حرفشان را بیان کنند و شما هم حرف‏‌های خودتان را بزنید و علیه آن کتاب بنویسید. این که مشکلی ندارد. این جریان معتقد است رشد و ارتقای فرهنگ در کشور در سایه همین تضارب آرا و تبادل‏‌نظرها صورت می‏‌گیرد. در محیط گلخانه‏‌ای و بسته هیچ‏ وقت فرهنگ رشد نمی‏‌کند. در حوزه سینما هم به همین صورت است، سینما از طرف بخش خصوصی اداره می‏‌شود، یک زمان هست که شما در صداوسیما هستید و پول دولت را برای ساخت سریال و فیلم صرف می‏‌کنید، آنجا می‏‌توانید اعمال حاکمیت کنید که حتماً و دقیقا باید طبق آنچه مورد سلیقه و نقطه‏‌نظر ماست ساخته شود، همان کاری که الان انجام می‌‏دهند. اما در بخش خصوصی که صدها نفر به عنوان کارگردان، تهیه‌‏کننده و بازیگر فعالیت می‏‌کنند، شما نمی‏‌توانید تمام تفکرات و سلیقه‏‌های خودتان را در آن حوزه اعمال کنید و بگویید این کار را بکنید. الان هم این جریان به دنبال آن است که همین فیلم‌‏هایی را که در شبکه خانگی، فیلیمو، نماوا و… پخش می‏‌شود به حوزه‌‏ای ببرند که آن‏ها را کنترل کنند و در حال حاضر همین کار را می‏‌کنند و الزام می‏‌کنند که طبق سلیقه‏ آنان عمل شود. یا در بحث تئاتر و امثال آن. مشکل ما در وزارت ارشاد این است که هر دو جریان طرفداران خاص خود را دارند و تلاش می‏‌کنند نظریات خود را اعمال کنند.

‌داخل وزارتخانه؟

داخل وزارتخانه این‌طور نبود، بالاخره وزارتخانه تابع این است که وزیر و شورای معاونین چه سیاستی را دنبال می‏‌کنند و آن‏ها هم عمل می‏‌کردند، موضوع عمده بیرون از وزارتخانه است. من می‏‌دیدم که بعضی از مراجع اظهار نارضایتی و گله‏‌مندی می‏‌کردند، مثلاً آیت‌‏الله مکارم شیرازی بارها و بارها از بعضی برنامه‏‌های وزارت ارشاد اظهار ناراحتی و نگرانی می‏‌کردند یا ائمه جمعه دیگر. ما در کشور بیش از ۸۰۰ امام جمعه داریم که مرتب راجع به این مسائل اظهارنظر می‏‌کردند. یکی می‏‌گفت بخش اسلامی را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بردارید که من هم در جایی پاسخ دادم.

بعد هم گاهی مقام معظم رهبری اظهار نگرانی می‏‌کردند که کشور دچار نوعی ولنگاری فرهنگی شده است. سپس ائمه جمعه علیه وزارت ارشاد خطبه می‌خواندند. البته ما هم به ائمه‌جمعه پاسخ می‏‌دادیم که اگر یک جای فرهنگ کشور اشکال دارد، باید توجه کنید که شما صداوسیما را دارید که ۳۰ شبکه استانی دارد و بیش از ۱۰ شبکه ملی. ۸۰۰ امام جمعه هم دارید که هر هفته وعظ و خطابه دارند، سازمان تبلیغات اسلامی هم دارید که در سراسر کشور فعالیت می‏‌کند و همچنین دفتر تبلیغات حوزه علمیه را هم دارید. حوزه علمیه هم فقط با ۵۰ هزار طلبه در قم و هزاران طلبه در مشهد فعالیت دارند و کار فرهنگی می‏‌کنند. یکی هم در این میان وزارت ارشاد است که فقط برای بعضی فعالیت‏‌های فرهنگی مجوز صادر می‏‌کند، چگونه است که همه خرابی‌‏ها، ولنگاری و مشکلات فرهنگی کشور یک‏‌مرتبه سر وزارت ارشاد خراب می‏‌شود. مطبوعات و برخی رسانه‏‌های حاکمیتی که مخالف این تفکر بودند هم به طور کلی مخالفت می‏‌کردند. حتی یک بار از من سؤال شد و من گفتم از فیسبوک استفاده می‏‌کنم، مدت‏‌ها ایراد می‎گرفتند که این وزیر فیسبوک‏‌باز است! و بعداً روی توئیتر و امثال آن هم مانور می‏‌دادند. خب این جریان بسیار قوی و تأثیرگذار بود. فیلم «رستاخیز» را در نظر بگیرید. این فیلم راجع به تاریخ عاشوراست، حتی من هم پیش از اینکه به ارشاد بیایم از نظر مالی کمک‏‌های بسیاری برای این فیلم گرفتیم و حدود ۵۳ درصد هزینه این فیلم را کویتی‏‌ها دادند.

‌زمانی که شما سفیر بودید کویتی‏‌ها ۵۳ درصد هزینه این فیلم را دادند؟

بله. فیلم ساخته شد و بعضی از آقایان علما به بخشی از آن اشکال داشتند که تصویر حضرت ابوالفضل را نشان ندهید، حتی کارگردان فیلم به آقای دکتر روحانی نامه نوشته بود و ایشان هم پاسخ دادند چه اشکالی دارد که یک قسمت را شطرنجی کنید، ولی کارگردان فیلم زیر بار نمی‏‌رفت. بعضی از آقایان هم در قم مخالف بودند. ما می‏‌خواستیم این فیلم را اکران کنیم، عده‌‏ای پشت در وزارت ارشاد تظاهرات راه انداختند و گفتند این وزیر به قول خودشان صهیونیست می‏‌خواهد امام حسین را تضعیف کند! آن هم با فیلمی که در ستایش امام حسین و واقعه عاشورا ساخته شده بود.

‌حتی بعضی از مراجع مانند آقای سیستانی از آن حمایت کردند.

بله بخشی از هزینه فیلم را آقای شهرستانی نماینده آیت‏‌الله سیستانی تأمین کرده‌‏اند.

‌وقتی آقای روحانی شما را به عنوان وزیر انتخاب کرد، مردم سوابق دیپلماتیک و سیاسی شما را به خاطر داشتند. صداوسیما و سوابق این‏چنینی را کمتر به خاطر داشتند. حتی خود شما هم در این رابطه صحبت نمی‏‌کردید، اما به نظر من آقای روحانی یک جمع‏‌بندی داشت؛ همان‏‌طور که انتظار نداشتند اما آقای واعظی که وزیر ارتباطات شد، اما انصافاً به دلیل عقبه سیاسی و ارتباطی که با رئیس‏‌جمهور داشت و اعتمادی که به نخبگان کرد کار را پیش برد و افرادی مانند آقای جهانگرد را به آنجا برد. در مورد شما هم آقای روحانی فکر می‏‌کرد شما به دلایل متعدد بتوانید با قوت آنجا را اداره کنید که البته این اتفاق کم‏‌وبیش افتاد، اما درباره‌ ارتباطات خانوادگی شما آیت‌الله جنتی همواره یک سری سؤال مطرح است، مثلاً پدر شما همیشه در برنامه‏‌های فرهنگی حزب‏‌الله بودند و ما آقای جنتی را با این جنس شناختیم. چون ایشان در سازمان تبلیغات اسلامی بودند، من خاطرم هست آن زمان هر کاری از جنس انصار حزب‏‌الله بود یکی از منابع و ارجاعاتشان شخص آقای جنتی بود. ایشان هم البته آن زمان سوابق خیلی روشنفکرانه‌‏ای در مقابل با ارتجاع حوزوی داشتند. ولی یکی از مسائل این بود و دیگری روحانی بودن شما، البته شما هیچ‏وقت معمم نشده‏‌اید.

من پیش از انقلاب معمم بودم.

از سوی دیگر شما به‌عنوان یک شخصیت چپ شناخته نمی‌‏شدید بلکه با جریان راست یا محافظه‏‌کار معقولی شناخته شده بودید.

من هیچ‏وقت نه چپ بودم و نه راست. مثلاً در استانداری خراسان یکی از معاونین استانداری به اصطلاح راست بود و معاون دیگر چپ بود.

‌بله خاطرم هست آقای تقی‏‌زاده در خراسان هم معاون شما بود.

آقای محمدی‏‌زاده معاون من بود و آقای مصطفی ایزدی هم معاون سیاسی استانداری بود.

‌بله، می‏‌خواهم بگویم وقتی این مجموعه روابط شما نتواند کار کند، یعنی شما که از این طرف با آقایان منتظری و هاشمی ارتباط داشتید و آقای خاتمی شما را تأیید می‏‌کند با چنین شرایطی روبه‏‌رو می‏‌شوید. راه‏حل این موضوع چیست؟ با این دو جریان متضاد که راجع به آن صحبت می‏‌کنید، به نظرتان کجا باید به نقطه تفاهم فرهنگی در کشورمان برسیم؟

باید قبول کنیم که برای حل مشکلات کشور از جمله مسائل فرهنگی باید صبورانه گفت‌‏وگو کنیم تا به درک مشترک برسیم.

‌خلاصه باید به یک نقطه تفاهم برسیم که وضعیت کشور درست شود. به قول شما نظام ما این همه مدعی کار فرهنگی است و خاستگاه فرهنگی دارد، اما وقتی به این موقعیت برسیم خیلی دردناک و تراژیک است که مدام با اصحاب فرهنگ دچار چنین تضادی شویم.

همین‏‌طور است، الان وزیر جدیدی که آمده، پیش از انتصاب شروع به طرح مسائلی کرده که سروصدای کارگردانان، تهیه‌کنندگان سینما، تئاتر و موسیقی را درآورده است و نشستی هم با او داشته و اعتراض کرده‎اند.

‌آیت‎الله جنتی پس از وزارت جمع‏‌بندی به شما ارائه نکردند؟ نگفتند که خوب بوده یا بد؟ چرا این کارها را کرده‏‌اید یا خیر؟ آیا در جایی به شما تذکر داده‌‏اند؟

تذکر به آن معنا نه، البته راجع به من به ایشان نامه‏‌های زیادی نوشتند. گاهی اوقات ایشان نامه‏‌ها را به من می‏‌داد و می‏‌گفت این‏ها صحت دارد؟ من هم دقیقاً یکایک مطالب را پاسخ می‏‌دادم که جریان چیست و کجا خلاف گفته‏‌ا‌‌ند و… توضیح می‏‌دادم و ایشان از توضیحات من قانع می‏‌شدند. منتها عناصر مخالف رها نمی‏‌کردند، مثلاً در همین سال آخر وزارت یک برنامه در قم اجرا شد و اداره کل ارشاد قم یک برنامه جمع‏‌خوانی در قم راه‏‌اندازی کرد. کسانی که مجری برنامه بودند خانم‏‌هایی بسیار محجبه بودند، منتها یک آدم بیمار روحی به میان تماشاچیان رفته بود و از هر کسی که حجابش نامناسب بود عکس گرفته بود و این‏ها را آلبوم کردند و نزد مراجع و جامعه مدرسین بردند، سروصدای زیادی بلند شد و آقای محمد یزدی رئیس جامعه مدرسین واکنش نشان داد. من خودم در یک جلسه که فکر می‏‌کنم به مناسبت برنامه‏‌ریزی برای چهلمین سال انقلاب بود، دیدم آقای احمد خاتمی در این جلسه رسماً با حضور پدرم که رئیس جلسه بود، صحبت کرد و به شدت از برنامه قم انتقاد می‏‌کرد. در قم هم جلسه گذاشتند که این برنامه خیلی افتضاح بوده و… گفتم همین‏‌هایی که شما عکس آن‏ها را گرفتید همه هر روز در کوچه و خیابان‏‌های قم و از کنار حرم عبور می‏‌کنند و کسی با آن‏ها کاری ندارد، آنجا که کشف حجاب نکردند. حتی یک بار پدرم به من گفت یکی از فقهای شورای نگهبان به ایشان گفته است همان‏طور که آیت‏‌الله خزعلی از فرزندش برائت جست، شما هم از فرزندتان برائت بجویید!

‌اما شما هیچ‏‌وقت رابطه را قطع نمی‏‌کردید، توضیح می‏‌دادید و موضوعات را روشن می‏‌کردید.

بله توضیح می‏‌دادم و رابطه هم داشتیم.

‌منظورم شخصی نیست، بلکه کاری، کوتاه نمی‏‌آمدید.

خیر، توضیح می‌دادم و خیلی جاها هم توضیح من قانع‏‌کننده بود. حتی در جلسه‏‌ای که آقای خاتمی آن حرف‏‌ها را زد، ایشان به نوعی دفاع کردند. البته اگر ایشان قانع نمی‏‌شد در نماز جمعه هم علیه من صحبت می‏‌کرد. چون از این جهات رودربایستی نداشت، اما معمولا قانع می‌‏شد.

‌شما در دولتی وزیر فرهنگ شدید که رئیس‏‌جمهورش در فیلم انتخاباتی خود صدای استاد شجریان را با تایید خودش پخش کرده و در آن فیلم گفته بود «صدای شجریان را دوست دارم». حسن روحانی در گفت‏‌وگویی هم شجریان را «هنرمند بزرگی» خوانده و گفته بود: «عصاره دو قرن موسیقی ماست، با هنرمندان بزرگی کار کرده و آثار ماندگاری خلق کرده است. باید به او و خدماتش احترام گذاشت. هر چند برخی از سلایق سیاسی از او خوششان نیاید.» در دومین مناظره انتخاباتی گفته بود «از صدای شجریان بهتر داریم؟» حتی شهریور ۹۴ که استاد شجریان در بیمارستان بستری شد، حسین فریدون دستیار ویژه رئیس‏‌جمهور به عیادتش رفت و سلام روحانی را به او رساند و برایشان آرزوی سلامتی کرد. اهالی فرهنگ و هنر هم در دیدار با آقای روحانی، در چهارم مرداد ۹۳ به او گفتند که بعد از یک سال از استقرار دولت همه منتظرند که صدای استاد شجریان بار دیگر طنین‏‌انداز شود. شجریان هم زمان کوتاهی پس از وزارت شما گفت اگر شرایط مناسب باشد، کنسرت هم می‏‌دهد. آیا همین عنایت و ارادت رئیس‏‌جمهور سابق، به توصیه و تذکری درباره او به شما منجر شد؟ آیا جز اهالی فرهنگ و هنر، چهره‏‌های سیاسی و یا مذهبی نیز توصیه‏‌هایی له یا علیه این درخواست‏‌ها داشتند؟

از طرف آقای دکتر روحانی مورد خاصی مطرح نشد، ما دیدگاه‏‌های همدیگر را می‏‌دانستیم و ایشان توصیه خاصی نداشت. البته من از همان ماه اول احساس می‌کردم نسبت به شجریان حساسیت وجود دارد. با توجه به مجموعه مسائلی که اتفاق افتاد و احتمالاً بحث حضور ایشان در بی‌‏بی‏‌سی و عکس گرفتن با بعضی از خانم‌‏های بی‏‌حجاب در آنجا و بعضی اظهارنظرهایی که راجع به انقلاب و اسلام و… کرده بود، به من توصیه کردند که دولت حمایت مالی از شجریان نداشته باشد. گفتند اگر می‏‌خواهد ساز بسازد بگذارید این کار را انجام بدهد، اما شما با بودجه دولتی نباید حمایت کنید. خب مشخص بود که ایشان روی شخص شجریان حساسیت داشتند و ما اجمالاً این را می‌‏دانستیم. توضیح دادم که او کار خودش را می‏‌کند و ما کاری با او نداریم. منتها تا آن زمان من هیچ‏گاه خودم با آقای شجریان تماسی از نزدیک نداشتم. یکی از انتصاباتی که در وزارت ارشاد داشتم مرحوم علی مرادخانی بود که به عنوان معاون هنری منصوب شد. ایشان ۱۴ سال مدیر دفتر موسیقی صداوسیما بود و با همه اصحاب موسیقی، نوازندگان و خوانندگان مرتبط بود و با شجریان هم ارتباط نزدیکی داشت. آن زمان بارها شجریان به دفتر ایشان می‏‌آمد، می‏‌نشست و صحبت می‏‌کرد و بیشتر به واسطه ایشان به آقای شجریان نزدیک شدم. طوری که در همان ماه اول من با آقای مرادخانی به منزل آقای شجریان رفتم، خیلی هم گرم گرفت و محبت کرد و راجع به سازهایش توضیح داد. بعد هم به ایشان گفتیم که آمادگی داریم به آلبوم‏‌هایش مجوز بدهیم و همین کار را هم کردیم. بحث سر کنسرت‏‌هایشان بود که از قبل ممنوع کرده بودند که ایشان کنسرت بدهد.

‌ مخالفت آن‏ها چه دلیلی داشت؟ چون قبل از مصاحبه‌‏ای که داشت کنسرت‏‌هایش ممنوع شده بود، من فکر می‏‌کنم آخرین کنسرت شجریان سال ۱۳۸۷ بود و موضع‏‌گیری‏‌های ایشان در سال ۸۸ اتفاق افتاد، چه حساسیتی از گذشته نسبت به ایشان وجود داشت؟

نمی‏‌دانم در گذشته چه حساسیتی بود، اما در زمان وزارت من حساسیت فوق‏‌العاده بود، برخی جریانات رسانه‏‌ای بودند که به شدت علیه ایشان فعالیت می‏‌کردند، حتی یک بار ایشان را به تالار وحدت در جلسه‏‌ای دعوت کردیم و در کنار هم در صف اول جلسه نشستیم که عکس‏‌های آن هم موجود است. بعضی از مطبوعات مخالف سروصدای زیادی راه انداختند.

‌از یک جایی به بعد احساس شد کاری از وزارت ارشاد در خصوص آقای شجریان برنمی‏‌آید. اسفند ۹۲ در یک سخنرانی در اتاق بازرگانی گفتید: «در مورد آقای شجریان بحث از وزارت ارشاد خارج بوده است. ایشان به عنوان یکی از برجسته‏‌ترین اساتید موسیقی کشور احترام زیادی دارند و ما تلاش‏مان این است که ایشان بتوانند از بسترهایی که برایشان فراهم است استفاده کنند و همچنین علاقه‏‌مندانشان از ایشان استفاده کنند اما ایشان یک مساله سیاسی شده است و امیدواریم که شرایط جوری بشود که بتوانیم از وجودشان استفاده کنیم.» آقای حسین نوش‏‌آبادی سخنگوی وزارت ارشاد هم در سال ۹۳ دو موضع‏‌گیری داشتند که جنجال زیادی ایجاد کرد. در ۹ دی ۹۳ به نوعی برای بازگشت شجریان شرط گذاشته بود: «شجریان دهه اول انقلاب حضور و برنامه‏‌های خوبی داشت، اما نوع رفتارهایش در دهه دوم انقلاب باعث شد کمی از مردم و نظام فاصله بگیرد و خودش مسئول این کار است. با این حال راه بازگشت برای ورود ایشان باز است به شرطی که به چارچوب‏‌های نظام متعهد باشد. نمی‏‌شود فردی هم معترض و منتقد شدید باشد، ضوابط و معیارهای حاکم بر نظام را نپذیرد و هم بخواهد کار کند. شجریان باید رفتارهای گذشته خود را جبران کند و به موسیقی ایرانی و اسلامی برگردد.» ۱۱ روز بعد (۲۰ دی ۹۳) در توضیح این گفته‏‌ها تاکید کرد: «درباره عملکرد استاد شجریان، موضع وزارت ارشاد کاملا روشن است و توانمندی استاد شجریان به‏ لحاظ تخصصی و فنی تأیید شده است. هم رئیس‏‌جمهور و هم وزیر ارشاد به فعالیت‏‌های استاد شجریان علاقه‏‌مندند و وزارت ارشاد نیز با ایشان مشکل ندارد. آنچه ما گفتیم درباره‏ اینکه فاصله‏‌ها کمتر شود، به معنی مشکل نیست و ما دوست داریم برخی ذهنیت‏‌ها درباره‏ ایشان از بین برود. البته این ذهنیت‏‌ها دست ما نیست؛ ما دستگاه متولی فرهنگ و هنر هستیم، نه دستگاه متولی امور سیاسی و امنیتی. بنابراین اهالی هنر این خرده را از ما نگیرند که چرا ما گفتیم باید فاصله کم شود. آنچه به ما و حیطه‏ فعالیت وزارت ارشاد مربوط است، این است که ما آمادگی حل مسائل و مشکلات را داریم.» شما در ۲۹ دی ۹۳ در گفت‌‏وگو با روزنامه اعتماد در پاسخ به پرسشی درباره بازگشت شجریان به صحنه نظر آقای نوش‏‌آبادی را تایید کردید و گفتید: «آن را سخنگو جواب داده دیگر من نمی‎خواهم وارد آن بشوم.» در مساله آقای شجریان حال یا شما خواستید سطح انتظارات را از وزارت ارشاد پایین بیاورید یا شواهد و قرائن هم این را نشان می‏‌داد که نباید خیلی به این موضوع ورود کرد.

بحثی که آقای نوش‏‌آبادی کرد ما برای اینکه حیثیت ایشان حفظ شود گفتیم حرفی است که زده، منتها من به خود ایشان هم اعتراض کردم و من موافق این موضوع نبودم. منتها بحث آقای شجریان به دلیل اینکه احساس کردم مقام معظم رهبری روی ایشان حرف دارند و کسانی که خودشان را منتسب به رهبری می‏‌دانند از کیهان و غیره همه این‏ها حسابی معرکه‏‌گیر هستند سعی شد مسائل را آرام و بی‏‌سروصدا انجام دهیم مانند صدور مجوز آلبوم‏‌ها.

اما ورق در سال ۹۵ برگشت. پیام نوروزی استاد شجریان در فروردین ۱۳۹۵ با آن چهره تغییر کرده و اشاره به «مهمان پانزده‏‌ساله» و بیماری‏‌اش، گویی شرایط را درباره ایشان دگرگون کرد. شما به «موجی از عواطف و احساسات را در بین هنرمندان، فرهیختگان و خیل علاقمندان» اشاره کردید و «از روحیه مثبت و بانشاط و بهبود وضعیت عمومی وی» خبر دادید. بعد خبر تلاش وزارت ارشاد برای انتشار آثار شجریان و برگزاری کنسرت وی منتشر شد و بلافاصله پس از تعطیلات نوروزی مدیرکل دفتر موسیقی گفت: «ما تمام تلاش خود را خواهیم کرد که موانع فعالیت استاد شجریان برداشته شود و مخاطبان امکان دسترسی به آثار ایشان را داشته باشند.» ۱۷ خرداد ۹۵ هم مجوز آلبوم «طریق عشق» با صدای شجریان صادر شد. مصاحبه روزنامه ایران پس از آن منتشر شد. آیا همه این تحرکات به واسطه تغییر شرایط جسمانی استاد و کنترل شرایط احتمالی رخ داد یا اتفاق دیگری موثر بود؟

جلساتی میان مسئولان فرهنگی کشور وجود داشت که در آن هماهنگی فکری صورت می‌گرفت. پیش از من هم از وزرای قبلی فرهنگ ازجمله آقای صفارهرندی و حسینی دعوت می‏‌کردند. من هم گاهی در آن جلسات شرکت می‏‌کردم که در آن جلسه نمایندگان دستگاه‏‌هایی که مستقیم یا غیرمستقیم کار فرهنگی هم می‏‌کردند، مشارکت داشتند؛ از جمله آقای قالیباف، آقای خاموشی رئیس وقت سازمان تبلیغات، آقای ضرغامی رئیس وقت صداوسیما، آقای مخبر دبیر وقت شورای انقلاب فرهنگی و یکی دو نفر از کسانی که مسئولیت نداشتند، اما قبلاً در صداوسیما حضور داشتند. آنجا من مطرح کردم که آقای شجریان شخصیت محبوبی در کشور است و مردم به صدای ایشان علاقه‏‌مند هستند و همه به ایشان سلطان آواز ایران لقب داده‏اند. او شخصیتی منحصربه‏‌فرد است، اینکه کار ایشان را ممنوع کرده‌‏اند آن را پای حاکمیت می‏‌گذارند، معنایش این است که عده‏‌ای از علاقه‏‌مندان وی نسبت به کل حاکمیت مسئله‏‌دار بشوند، چرا ما باید این کار را بکنیم؟ گفتند ایشان در بی‏‌بی‏‌سی صحبت کرده و حرف‏‌هایی زده است. گفتیم بالاخره بیش از اینکه الان فاصله گرفته ایشان را به سمت دیگری هل ندهید. اگر ما با ایشان صحبت کنیم و مصاحبه کند و بگوید که من با نظام مساله‏‌ای ندارم و نظام را قبول دارم، آیا اشکال دارد که به کنسرت ایشان مجوز بدهیم؟ آنجا بحث‏‌های مختلفی صورت گرفت و نهایتاً به‏‌جز شخص آقای ضرغامی بقیه اعلام موافقت کردند و گفتند اشکالی ندارد، اگر واقعاً چنین کاری بکند به نظر ما می‏‌تواند کنسرت برگزار کند. آقای ضرغامی به طور جدی مخالفت داشت. من براساس نظر موافق دوستان با آقای نوربخش، رئیس خانه موسیقی صحبت کردم و او مصاحبه‏‌ای با آقای شجریان انجام داد و خود من هم مصاحبه را ویرایش کردم، روزنامه ایران هم آن را چاپ کرد. بعد از آن گفتیم که کار اتفاق افتاده و رسما ایشان گفته که من اصولا آدم سیاسی نیستم و یک هنرمندم و نظام را هم قبول دارم اما بالاخره با برگزاری کنسرت ایشان موافقت نشد. پس از آن با بیماری‏‌اش مصادف شد که البته خودش گفت این بیماری چند سال است که مهمان من است، وقتی می‏‌خواست برای معالجه به خارج برود با تواضع به دفتر من آمد و خداحافظی کرد.

‌خودشان به دفتر شما آمد؟

بله مدتی هم گپ زدیم، خداحافظی کرد و رفت.

‌شما در دوره درمان شجریان در خارج از کشور گفتید که برای بازگشت استاد به ایران و تکمیل مراحل درمانی ایشان، اقداماتی را انجام می‏‌دهید و حتی در شهریور ۹۵ خبر دادید شجریان پس از بازگشت به ایران در منزل خود تحت درمان است. سخنگوی ارشاد هم گفت وزارت بهداشت تسهیلات ویژه‌‏ای برای او تدارک دیده و درمان وی در ایران ادامه دارد. پس از بازگشت هم خانه‏‌ای که ایشان در آن بود تبدیل به یک بیمارستان با تمام امکانات شده بود. در بازه ۴ ساله از این مراقبت‏‌ها تا درگذشت، و حتی در دوره‏‌ای که وزیر ارشاد نبودید، چه امکاناتی در اختیار ایشان قرار گرفت و آیا از روند درمان مطلع بودید؟

معالجات ایشان زمان زیادی طول کشید و گفتند هر روز وضعیتش در حال بدتر شدن است. به حدی رسیده بود که گفتند احتمال دارد در آنجا فوت کند. من به آقای مرادخانی گفتم باید به هر قیمتی شده او را به ایران بیاوریم. گفتند فرزندش همایون مخالف است. با همایون صحبت کردم و او را قانع کردم که باید به ایران بیاید. همایون به آمریکا رفت و مدتی همراه او بود و ما هم با او در ارتباط بودیم. حالت‏ وخیمی پیدا کرده بود و گاهی به حالت اغما می‏‌رفت، گفتیم باید حتماً به ایران منتقل کنید. اخذ اجازه پزشک برای اینکه اجازه بدهد ایشان یک پرواز طولانی به ایران داشته باشد و کسب این موافقت مدتی طول کشید و بالاخره زمانی که وضعیت بهتری پیدا کرد مجوز دادند که می‏‌تواند مسافرت کند. البته مرحوم مرادخانی این کار را با جدیت دنبال کرد، برای خودش و خانمش و یک پزشک همراه ایشان، با هواپیمایی امارات مستقیما به دوبی انتقال یافت. ایشان را به دوبی آوردند و از آنجا هم با آمبولانس هوایی به ایران آوردیم. در خانه خودش مستقر شد و ما از آقای دکتر قاضی‏‌زاده هاشمی، وزیر بهداشت درخواست کردیم که به ایشان رسیدگی کنند چون نمی‏‌توانستند به بیمارستان بروند. واقعاً آقای دکتر هاشمی سنگ تمام گذاشت، همان‏‌طور که گفتید خانه را تبدیل به بیمارستان کردند و پرستار سه‏‌شیفته مستقر کردند. عین یک بیمارستان بود تا روزهای آخر. ایشان حالت‏‌های این‏‌چنینی داشت، البته در اواخر هم شاید به خاطر این‏که مقداری موهایش ریخته بود، ما هر چه تلاش کردیم ایشان را ببینیم خانمش به شدت مخالفت می‏‌کرد. اما مرحوم مرادخانی یک بار با ایشان ملاقات کرد. به هر حال چنین وضعیتی داشت تا زمانی که فوت کرد. جریان تشییع هم طوری هدایت شد که باعث مشکل دیگری نشود. زمانی که مرتضی پاشایی فوت کرد و او را به بهشت‌زهرا بردند، ۶، ۷ ساعت نمی‏‌توانستند آن را دفن کنند. آن زمان ۴۰ هزار نفر جمعیت به بهشت‏‌زهرا رفتند، همان زمان آقای شجریان در آمریکا بستری بود، من به آقای رحمانی‏‌فضلی، وزیر کشور گفتم اگر شجریان فوت کند باید به فکر کنترل تهران باشید. باید یکسری تدابیر اندیشیده شود که دچار مشکل نشویم. ایشان در شورای امنیت بحث کرد و تدابیری را اندیشیدند و بعد گفتند که ممکن است ایشان وصیت کرده باشد که در مشهد دفن شود و شورای تأمین مشهد نیز ترتیباتی انجام داد.

دفن پیکر استاد در مشهد چگونه رخ داد؟ آیا حرکتی نمادین بود؟ یا برای خارج کردن موضوع از تهران؟

بله خوب شد که ایشان در کنار مقبره فردوسی و جایی که می‏‌خواستند دفن شد. چون میراث فرهنگی مخالفت می‏‌کرد. با این‏که آقای دکتر روحانی مستقیماً دستور داده بود که هر جایی که پسرش می‏‌گوید همانجا دفن کنید می‏‌گفتند طبق قانون در اماکن میراث فرهنگی کسی نباید دفن داشته باشیم. در صورتی که من زمانی که مشهد بودم مقام معظم رهبری دستور دادند که مرحوم اخوان‌ثالث را در مقبره شعرا دفن کنند، یعنی در همان محوطه فردوسی. بالاخره با تلاش و پیگیری آقای دکتر واعظی موافقت کردند که هر جایی که همایون گفت دفن شود. آنجا مکان مطلوبشان بود.

‌وصیتی بود یا خواست همایون بود؟

ظاهرا وصیت نکرده بود، اما مجموعاً به این نتیجه رسیدند که بهترین جا محوطه مقبره فردوسی است.

منبع: مجله آگاهی نو/ شماره ۴/ تابستان ۱۴۰۰


ارسال نظر

مطالب برگزیده


تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دفتر دکتر روحانی است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.