دکتر حسن روحانی
۱۴۰۱/۰۶/۲۲ ۱۸:۰۸:۰۰

۹/۱۱ ؛ چرا برجام هنوز احیا نشده است؟

دکتر حسن روحانی

محمد قوچانی

عبدالناصر همتی که وارد شد لبخند روحانی به خنده بدل شد و با این جمله از رئیس کل بانک مرکزی در دولتش استقبال کرد که:
- به‌به آقای همتی! کسی که در طول تاریخ بزرگ‌ترین خدمت را به دولت آقای رئیسی کرد یعنی […] دلار اسکناس برای دولت سیزدهم بر جای گذاشت.
جمله‌ای که هم ستایش بود و هم کنایه. ستایش همتی و کنایه به رئیسی و پاسخی به رئیس‌جمهور مستقر که چند بار گفته است خزانه خالی تحویل گرفته است یا هنوز در حال پرداخت بدهی‌های دولت قبل است.
و البته اشاره‌ای به مقاومت همتی که معتقد به استقلال بانک مرکزی بود و هر چه به او اصرار می‌کردند که با تزریق دلار به بازار در ماه‌های پایانی دولت دوازدهم به کاهش نرخ ارز کمک کند به نام دفاع از اقتصاد آزاد یا حمایت از تولید و نیز استقلال بانک مرکزی از دلارپاشی خودداری می‌کرد؛ کاری که پس از روحانی و همتی در دولت سیزدهم از آن پرهیز نشد.
همتی هم لبخندی زد و به دعوت روحانی کنار او و ظریف نشست. اولین نشست دولتمردان روحانی پس از پایان ماموریت در دفتر تازهٔ حسن روحانی روز عید غدیر ۱۴۰۱ برگزار شد. البته روحانی چندی است جلساتی مجازی یا حقیقی با وزیرانش در خانهٔ یکی از وزیران برگزار می‌کند و دربارهٔ مسائل روز گفت‌وگو می‌کند اما این نشستی بود که با حضور وزیران و استانداران و مدیران روحانی در دفتری که تازه به او تحویل داده شده است برگزار می‌شد و چون عید غدیر بود روحانی سخن را از روز غدیر آغاز کرد: از نصیحت پیامبر و از دستور حضرت رسول که گفته بود آنان که جا مانده‌اند و آنان که جلو زده‌اند به کاروان پیامبر بازگردند تا پیام غدیر را بشنوند و فرمودند که حاضرین به غایبین بگویند که ایشان چه فرموده‌اند و علی‌ابن ابی‌طالب را به امامت و جانشینی خویش برگزیده‌اند. روحانی این مفهوم تاریخی را بسط داد و گفت: این فقط در مورد آن روز و آن سخن صدق نمی‌کند، دربرگیرنده هر حرکت تاریخی و اجتماعی است که باید حاضرین به غایبین پیام‌ها را برسانند و نگذارند که تاریخ تحریف شود. این مسئولیت الهی و انسانی و شرعی و اخلاقی ماست که نگذاریم غایبین از تاریخ بی‌اطلاع باشند و همان‌گونه که پیام غدیر در تاریخ ماند، تاریخ هم باید دقیق و منصفانه نوشته شود.
انگیزانندهٔ روحانی در این طلیعه برای جلسه‌ای که ظاهرا دستوری نداشت و یک عید دیدنی ساده بود دو تن بودند: اول. یک روحانی دیگر که از روحانی پرسید چرا پاسخ دولت مستقر را نمی‌دهد که می‌گوید هنوز پس از یک سال در حال پرداخت بدهی‌های دولت قبل است و دوم. محمد نهاوندیان که از روحانی خواست راز ماندگاری غدیر را توضیح دهد و روحانی که فضیلت‌اش در خطابت‌اش است بهترین بهره را از این دو پرسش کرد و پس از یک سال سکوت سیاستمدارانه به سخن آمد:
از یک سال پایانی دولت دوازدهم گفت. از اینکه پس از چهار سال مقاومت در برابر رئیس‌جمهور جنون‌پیشه‌ای چون دونالد ترامپ با شکست او در انتخابات آمریکا فرصتی برای احیای برجامی پیش آمد که به خون دل آن را حفظ کرده بود. در حالی که همه از واشنگتن تا تهران فکر می‌کردند با خروج ترامپ از برجام، ایران هم خارج می‌شود تا پرونده به شورای امنیت برود و آنچه ترامپ می‌خواست به کرشمه به دست آورد به هجمه و حمله فراهم آید. روحانی اما ترامپ را نمدمالی کرد و چهار سال صبر کرد و گرچه در عمل از تعهدات ایران در برجام براساس برجام کاست اما از برجام خارج نشد تا این امانت به دولت‌های بعدی ایران و آمریکا برسد.
جو بایدن که رئیس‌جمهوری آمریکا شد قصد داشت در همان نطق روز اول همزمان با جبران دیگر خرابکاری‌ها و نقض عهدهای ترامپ همچون خروج از پیمان آب و هوایی پاریس به برجام هم برگردد و با فرمان اجرایی دستور ترامپ را لغو کند، اما صهیونیست‌ها بیکار نبودند و دموکرات‌های آمریکا را در فشار گذاشتند و بار دیگر در ایران دست به ترور زدند و در هفتم آذرماه ۱۳۹۹ زنده‌یاد محسن فخری‌زاده را شهید کردند. ۵ روز بعد مجلس کاملا اصولگرای یازدهم طرحی را به نام لغو تحریم‌ها به تصویب رساند که کار را سخت‌تر از همیشه کرد. این مصوبه «اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها» نام داشت که دولت را موظف به غنی‌سازی ۲۰ درصدی اورانیوم برای ذخیره حداقل ۱۲۰ کیلوگرم در داخل کشور برای مصارف صلح‌آمیز می‌کرد و خواستار تحقق ظرفیت ۱۹۰ هزار سو غنی‌سازی می‌شد که باید «بلافاصله» پس از تصویب این قانون اجرا می‌شد و هر یک از مصارف صلح‌آمیز کشور را به میزان ماهانه حداقل ۵۰۰ کیلوگرم افزایش می‌داد.
در مادهٔ سوم این قانون آمده بود که حداکثر ظرف مدت سه ماه پس از تصویب آن عملیات نصب، تزریق گاز، غنی‌سازی، ذخیره‌سازی مواد تا درجه غنای مورد نیاز با حداقل ۱۰۰ دستگاه ماشین‌های نسل دوم پیشرفته IR-2m را آغاز کند و عملیات غنی‌سازی و تحقیق و توسعه با ماشین‌های نسل ششم IR-6 را با حداقل ۱۶۴ ماشین از این نوع آغاز کرده و ظرف مدت یک سال به ۱۰۰۰ دستگاه ماشین توسعه دهد و در ماده چهارم هم آمده بود که سازمان انرژی اتمی مکلف است نسبت به بهره‌برداری از کارخانه تولید اورانیوم فلزی در اصفهان ظرف ۵ ماه پس از تصویب این قانون استفاده کند.
در ماده پنجم آمده بود راکتور ۴۰ مگاواتی آب سنگین اراک باید راه‌اندازی شود.
در مواد دیگر این مصوبه دربرگیرنده تنبیه طرفین غربی برجام بود که اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی از سوی ایران را لغو می‌کرد و در نهایت برای کسانی که این قانون را در داخل کشور و دولت ایران اجرا نکنند مجازات تعزیری درجات ۲ یا ۵ قانون مجازات اسلامی را مقرر می‌کرد.
مصوبهٔ مجلس واکنشی انقلابی به ترور شهید فخری‌زاده به دست صهیونیست‌ها بود اما در واقع به جای اسرائیل یا دونالد ترامپ که نقض عهد کرده بود، جو بایدن را مجازات می‌کرد! که بازگشت به برجام یکی از وعده‌های انتخاباتی او بود. پدیده‌ای که در تاریخ آمریکا بی‌سابقه بود که یک نامزد ریاست‌جمهوری در برابر رئیس‌جمهور مستقر وعده دهد که به یک پیمان خارجی آن هم با دولتی مانند ایران باز می‌گردد تا مردم آمریکا به او رای دهند و مردم آمریکا هم به جو بایدن رای دادند. جو بایدن البته برخلاف تیم اوباما -کری که برای حل پرونده هسته‌ای ایران انگیزه داشته سیاستمداری پیر و رو به زوال است که در سیاست فاقد قوه ابتکار و خلاقیت است. او می‌توانست همان روز اول دست صهیونیست‌ها را بخواند اما بایدن به اسرائیل نیاز داشت و این‌گونه شد که عملیات خرابکارانه، جنایتکارانه و فریبکارانه صهیونیست‌ها در ترور شهید فخری‌زاده همه چیز را بر هم زد.
روحانی از این واقعه در آن جلسه به 9/11 ایران نام برد. تشبیهی به اقدام تروریستی 9/11/2001 در ایالات متحده آمریکا از سوی القاعده که این بار صهیونیست‌ها جای القاعده نشسته بودند اما در نهایت این مردم افغانستان بودند که قربانی انتقام‌جویی جورج بوش شدند.
روحانی در جلسه عید غدیر به این واقعیت اشاره کرد که اگر این توطئه نبود می‌توانستیم در اسفندماه ۱۳۹۹ برجام را احیا کنیم و تحریم‌ها را برداریم و بر همین اساس می‌خواستیم در روز ۲۰ فروردین ۱۴۰۰ که روز ملی فناوری هسته‌ای ایران بود رسما احیای برجام و لغو تحریم‌ها را اعلام کنیم.
روحانی دربارهٔ از دست رفتن دو سال فرصت حرف زد که در این دو سال می‌توانستیم ۱.۵ میلیون بشکه نفت بیشتر بفروشیم و جلوی تورم و گرانی را بگیریم. رئیس‌جمهور سابق البته ظاهرا مکاتباتی با شورای نگهبان هم داشت که در آن به ضرورت موافقت وزارت امور خارجه با مصوبه مجلس اشاره می‌کرد اما پاسخ شنید که موافقت لازم نیست، آگاهی وزارت خارجه از این مصوبه کافی است!
بدین‌ترتیب دولت روحانی مجبور به اجرای مصوبه‌ای شد که آن را قبول نداشت اما چون برای عدم اجرای مصوبه از سوی مجلس مجازات تعیین شده بود چاره‌ای جز اجرای مصوبه وجود نداشت. به خصوص سازمان انرژی اتمی ناگزیر به عمل به مصوبه بود. جالب اینجاست که مجلس اصول‌گرا دولت اعتدال‌گرا را در حالی موظف به توسعه صنعت هسته‌ای ایران می‌کرد که اسلافش در مجلس نهم مدعی بودند دولت روحانی روی تاسیسات صنعت هسته‌ای ایران سیمان ریخته است و فناوری هسته‌ای ایران را متوقف کرده است. اما سازمان انرژی اتمی همین دولت به ریاست علی‌اکبر صالحی مصوبه مجلس را اجرا کرد و نشان داد که برجام نه‌تنها صنعت هسته‌ای ایران را ویران نکرده است بلکه آن را توسعه داده است. در واقع صلح هسته‌ای نه‌تنها توان علمی و فنی ایران را نکاسته که آن را افزایش داده است.
مصوبه 9/11 (یازدهم آذرماه) مانع از آن شد که مذاکرات ایران و آمریکا بر سر احیای برجام سرعت بگیرد. مجلس مدعی بود این مصوبه قدرت چانه‌زنی دولت ایران را در برابر دولت آمریکا بالا می‌برد اما این مصوبه نه ‌تنها دولت حسن روحانی را متوقف کرد بلکه برای دولت سیدابراهیم رئیسی تا یک سال بعد از انتقال قدرت آن قدر کاهنده بود که بنا به شنیده‌ها علی باقری مسئول مذاکرات هم از آن گله کرده بود.
دولت روحانی در آغاز فکر می‌کرد که با عبور از انتخابات سال ۱۴۰۰ می‌تواند در زمان باقی‌مانده از ۲۸ خرداد تا ۱۲ مرداد ۱۴۰۰ بدون توجه به سیاست داخلی مذاکرات در سیاست خارجی را به فرجام برساند و برجام را زنده کند. این کار دو فایده داشت:
اول. عواقب تبلیغاتی آن در سیاست داخلی از منظر اصول‌گرایان دامان حسن روحانی را می‌گرفت که با وجود ۴ سال مقاومت در برابر ترامپ سازشکار تلقی می‌شود.
دوم. مواهب تبلیغاتی آن در سیاست داخلی برای اصول‌گرایان از آن سیدابراهیم رئیسی می‌شد که قبل از تشکیل دولت سیزدهم بدون تحریم هسته‌ای کار را آغاز می‌کرد.
این محاسبه‌ای عقلانی بود که گرچه به ظاهر برای روحانی ضرر داشت اما چون به سود ملت ایران بود و او به مردم قول لغو تحریم‌ها را داده بود در نهایت در تاریخ به سود روحانی محسوب می‌شد که علی‌رغم میان‌پردهٔ تلخ و تراژیک ترامپ، دولت روحانی با لغو تحریم‌های هسته‌ای کار خود را شروع می‌کرد و با لغو تحریم‌های هسته‌ای کار خود را تمام می‌کرد؛ دولتی که دو بار تحریم‌ها را لغو می‌کرد.
شاید به همین علت اصول‌گرایان نمی‌خواستند این افتخار به نام روحانی ثبت شود. روحانی اما برای تحقق این هدف (که به سود او، دولت آینده و از همه مهمتر ملت ایران بود) دو کار کرد:
اول. با وجود برخی تلاش‌ها برای افزایش رقابت و مشارکت در انتخابات به‌خصوص در گفت‌وگو با مقامات عالی نظام از جمله شورای نگهبان عملا خود را از ورطه انتخابات ۱۴۰۰ بیرون کشید. مهمترین نامزد دولت مستقر در انتخابات محمدجواد ظریف بود که پایگاه رای قابل توجهی داشت. اصول‌گرایان نگران نامزدی ظریف بودند تا جایی که وقتی دولت از صداوسیما می‌خواست از ظریف برای مصاحبه درباره پرونده هسته‌ای دعوت کند رئیس وقت سازمان صداوسیما به صراحت به رئیس دفتر رئیس‌جمهور گفته بود به جای ظریف، معاونش عراقچی را دعوت می‌کند چون اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان جز ظریف شانسی ندارند! و دعوت از ظریف به معنای تبلیغ برای او تلقی می‌شود.
روحانی البته همان زمان دل‌نگران ظریف بود و به دوستانش توصیه کرده بود در صیانت و حفاظت سیاسی از او بکوشند تا تخریبش نکنند. از دید ناظران بیرونی ریاست‌جمهوری ظریف بهترین نتیجه برای دولت روحانی بود حتی بهتر از ریاست‌جمهوری علی لاریجانی که متحد دولت محسوب می‌شد چراکه پیروزی ظریف پیروزی برنامه اصلی دولت روحانی بود و اساسا این روحانی بود که با انتخاب ظریف و هدایت برجام، قابلیت‌ها و فضیلت‌های بالقوه محمدجواد ظریف را بالفعل کرده بود.
در واقع برخلاف کسانی که معتقدند از سال ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۰ همهٔ محبوبیت دولت روحانی از دست رفت اگر در سال ۱۴۰۰ یکی از همکاران یا همفکران دولت روحانی و اول از همه محمدجواد ظریف و سپس اسحاق جهانگیری و حتی علی لاریجانی مجال نامزدی می‌یافت جواب خود را می‌گرفتند اما ردصلاحیت جهانگیری و لاریجانی نشان داد که آنان حتی فکر رقابت با گفتمان روحانی را نمی‌کردند.
روحانی و ظریف اما با این واقعیت بیگانه نبودند. بنابراین منفردا تصمیم گرفتند تداوم سیاسی و فردی خود را فدای تداوم گفتمانی و فکری خویش کنند. برجام به دست هر کسی تداوم می‌یافت تداوم گفتمان اعتدال بود که برجام بزرگترین ارثیه آن بود.
بنابراین ظریف نامه‌ای خصوصی نوشت و سوگند خورد که نامزد ریاست‌جمهوری نمی‌شود و روحانی هم از اینکه به نامزدی حتی جهانگیری یا لاریجانی اشاره کند پرهیز کرد.
دوم. روحانی حتی در ترکیب هیئت احیای برجام هم سعی کرد اصول‌گرایان را تحریک نکند. سیدابراهیم رئیسی در همان روزهای اول انتخاب شدن سعی داشت سعید جلیلی و علی باقری را وارد مذاکرات هسته‌ای وین کند. روحانی که همیشه دربارهٔ این دو تن حساس بود سکوت کرد. اما وقتی محمدباقر قالیباف پیشنهاد کرد سیدعباس عراقچی و علی‌اکبر صالحی به عضویت هیئت درآیند و محمدجواد ظریف هم از این ترکیب استقبال کرد، روحانی هم آن را پذیرفت.
معنی این ترکیب اطمینان دادن به اصول‌گرایان بود که مذاکرات برخلاف اصول آنان پیش نمی‌رود. اما باز هم توافق نهایی که آماده و روی میز بود به بعد از ۱۲ مرداد ۱۴۰۰ موکول شد.
ظریف اما کاری تاریخی کرد. گزارشی جامع به مجلس شورای اسلامی داد و در دو ستون همه داده‌ها و ستانده‌های ایران و غرب در برجام را مکتوب و مستند کرد. این سندی تاریخی است که همواره باقی می‌ماند و اگر یک سال بعد از توقف تیم ظریف – عراقچی مذاکرات توسط تیم عبداللهیان – باقری در دولت رئیسی به تم برسد امکان هرگونه مقایسه فراهم می‌شود تا بدانیم بیش از ۱۵ ماه فاصله در توافق چه دستاوردهایی برای ایران داشته است.
حسن روحانی البته از همان روزی که دولت را به سیدابراهیم رئیسی تحویل داد در انتظار احیای برجام است. او معتقد است راهی جز احیای برجام وجود ندارد و اصلا مهم نیست برجام توسط چه کسی یا چه دولتی احیا می‌شود. مهم این است که با احیای برجام هم حق غنی‌سازی ایران تثبیت شود و هم سایهٔ تحریم‌های هسته‌ای از سر ملت ایران برداشته شود. روحانی حتی در این باره بارها با رئیس‌جمهور مستقر و مقامات دیگر گفت‌وگو کرده و مشورت داده و از بازگویی تجربه‌های خود پرهیز نکرده است.
اشتیاق روحانی به احیای برجام به حدی بود که وقتی از یکی از اصول‌گرایان نزدیک به سعید جلیلی پرسیدم از توافق چه خبر؟ گفت خبری ندارد اما احتمال می‌دهد توافق نزدیک باشد چون حسن روحانی در حال تحریر بیانیهٔ تبریک و تهنیت به مناسبت احیای برجام است!
روز عید غدیر ۱۴۰۱ هم محمدجواد ظریف در کنار روحانی نشسته بود تا شائبه و شایعه و نیز تلاش بسیاری که برای جدایی این دو شیوع دارد را عملا تکذیب کنند. همچنان که عبدالناصر همتی در کنار دیگر روحانی نشست که شائبه و شایعه جدایی او هم تکذیب شود.
روحانی از سکوت خارج شده است اما نه برای هیاهو که برای سخن گفتن از تجربه‌ای که تداوم دارد. سال ۱۴۰۰ نه‌تنها اصول‌گرایان مخالف تداوم حضور اعتدال‌گرایان در حاکمیت و دولت بودند بلکه گروهی از اصلاح‌طلبان و بهتر بگوییم روشنفکران سیاسی منتقد در درون کشور می‌گفتند تنها راه نجات کشور خروج جبهه اصلاحات (و اعتدال) از حاکمیت و سپردن امور به اصول‌گرایان و انداختن بار مشکلات به دوش همان کسانی است که در برابر اصلاحات مقاومت می‌کردند. در عمل با تحریم خاموشی انتخابات توسط نیمی از جبهه اصلاحات و انفعال جریان اعتدال و اقدام شورای نگهبان این اتفاق رخ داد و پس از انصراف محمدجواد ظریف و ردصلاحیت اسحاق جهانگیری و علی لاریجانی راه برای حاکمیت یگانه اصول‌گرایان باز شد.
اما پس از یک سال نه برجام احیا شد، نه پهنای باند فضای مجازی توسعه یافت، نه گشت ارشاد برای مدیران فاسد جای گشت ارشاد برای شهروندان بدحجاب را گرفت، نه تورم کمتر شد و نه از حساسیت‌های سیاسی داخلی کاسته شد. این را حتی محسن آرمین به مصطفی تاج‌زاده گوشزد کرده است. دو عضو سابق مجاهدین انقلاب که یکی در انتخابات ۱۴۰۰ معتقد به مشارکت بود و دیگری به تحریم باور داشت. حتی احمد زیدآبادی که پس از ۲۵ سال تلاش برای انصراف اصلاح‌طلبان از انتخابات و سپردن امور به اصول‌گرایان و محافظه‌کاران در سال ۱۴۰۰ به هدفش رسید امروز خشمگین است و گفته است دیگر به این دولت نصیحت نمی‌کند که با غرب تفاهم کند. چون از این دولت هم ناامید شده است. اینک تفاوت محمدجواد ظریف با امیر عبداللهیان، محمدجواد آذری‌جهرمی با عیسی زارع‌پور، بیژن زنگنه با جواد اوجی، اسحاق جهانگیری با محمد مخبر و نیز حسن روحانی با سیدابراهیم رئیسی روشن شده است. اینکه مهم است که چه کسی وزیر یا مدیر باشد… اینکه حتی در یک نظام سیاسی با معیارهای ایدئولوژیک نقش کارگزار در روش‌های اجرای آن آرمان‌ها و ارزش‌ها تا چه اندازه اهمیت دارد.
و چگونه می‌تواند تسهیلگر راهبردی باشد که هم ارزش‌ها و هم آزادی‌ها را حفظ کند. اما حتی اگر به تشخیص حاکمیت با ملت امکان تداوم مدیریت چنین مدیران و کارگزارانی مهیا نبود و از باب گردش و چرخش قدرت (ولو به شیوه‌های سخت‌گیرانه در بررسی صلاحیت‌های انتخاباتی) امکان تداوم یک جریان نبود، چاره کار قهر یا خشم نیست. باید تداوم راه را با راهبرد و گفتار را با گفتمان پیگیری کرد. چنین کارگزاری حتی اگر خود بر سر کار نباشد سعی می‌کند از راهبردی که خود در تاسیس آن نقش داسته است صیانت کند و تداوم آن به دست مخالفانش را نه نشانهٔ شکست که نماد پیروزی خود بداند. مهم نیست که چه کسی حکومت می‌کند. مهم این است که چگونه حکومت می‌کند… و این داستان برجام و روحانی است…
تا لحظه چاپ آگاهی‌نو هنوز برجام احیا نشده است. حتی مذاکرات وین هم در تعلیق رها شده است اما در نهایت دو راه بیشتر متصور نیست:
اول. احیای برجام در دولت رئیسی که باید از آن استقبال کرد و تاکید کرد که راهی جز برجام نیست.
دوم. مرگ برجام در دولت رئیسی که باید بار دیگر تاکید کرد که راهی جز برجام نیست.
هرچند که ممکن است این دولت برای رسیدن به این قضاوت فرصتی بیشتر بخواهد؛ فرصتی که هر روز تنگ‌تر می‌شود اما در هر صورت تردیدی نباید کرد که نه راه این دولت که همه دولت‌ها به برجام ختم خواهد شد.

منبع: مجله آگاهی نو/ شماره ۸ (خرداد و تیر ۱۴۰۱)


ارسال نظر

مطالب برگزیده


تمامی حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به دفتر دکتر روحانی است و استفاده از مطالب با ذکر منبع بلامانع است.